شهید احمد علی نیّری

شادی ارواح طیّبه شهدا صلوات؛

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عارف شهید احمد علی نیری» ثبت شده است

معراج

راوی: استاد محمد شاهی

من یکبار از خود ایشان شنیدم که حدیث: « نماز معراج مومن است » را خواند. بعد خیلی عادی گفت: بچه ها باید نماز شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید.

من آن شب اصرار کردم که: احمد آقا آیا این معراج برای شما اتفاق افتاده؟ معمولاً در این شرایط به نحوی زیرکانه بحث را عوض می کرد اما آن شب بعد از اصرار من سرش را به نشانه تأیید تکان داد.



منبع: عارفانه ص39

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

نماز خاشعانه!

راوی: استاد محمد شاهی

یکبار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم!

احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش می لرزید. گویی یک بنده ی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته است.

نماز احمد آقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم. او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود.



منبع: عارفانه ص37

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

نماز شب خالصانه

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

یک بار برنامه ی بسیج تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد

من از دور او را نگاه می کردم. حالت او تغییر کرده بود.

گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ی ضعیف مشغول تکلم با پروردگار است.

عبادت عاشقانه ی او بسیار عجیب بود. آنچه ما از نماز بزرگان شنیده بودیم در وجود احمد آقا می دیدیم.

منبع: عارفانه صفحه 35

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

بهشت را دیدم!

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

در مسجد کنار احمد آقا نشسته بودم. درباره ارادت و توسلات به اهل بیت (علیهم السلام) صحبت می کردیم.

احمد آقا گفت: این را که می گویم به خاطر تعریف از خود یا... نیست. می خواهم اهمیت ارتباط و توسل به اهل بیت (علیهم السلام) را بدانی.

بعد ادامه داد: یک بار در عالم رویا بهشت را با همه زیبایی هایش دیدم. نمی دانی چقدر زیبا بود. دیگر دوست نداشتم بمانم برای همین با سرعت به سمت بهشت حرکت کردم.

احمد ادامه داد: اما هر چه بیشتر می رفتم مسیر عبور من باریک و باریک تر می شد! به طوری که مانند مو باریک شده بود. من حس کردم الان است که از این بالا به پایین پرت شوم.

آنجا بود که حدس زدم این باید صراط باشد؛ همان که می گویند از مو باریک تر و از شمشیر تیز تر خواهد شد.

مانده بودم چه کنم! هیچ راه پس و پیش نداشتم. یک دفعه یادم افتاد که خدا به ما شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) را عنایت کرده. برای همین با صدای بلند حضرات معصومین را صدا زدم.

یک باره دیدم که دستم را گرفتند و از آن مهلکه نجاتم دادند. بعد ادامه داد: ببین ما در همه مراحل زندگی بعد از توکل بر خدا به توسل نیاز داریم. اگر عنایت اهل بیت (علیهم السلام) نباشد، پیدا کردن صراط واقعی در این دنیا محال است.

منبع: کتاب عارفانه ص33 و 34

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

بنده خالص

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

احمد (شهید احمد علی نیری) را از همان روز های قبل از انقلاب و جلسات قرآن مسجد می شناختم.

از همان دوران نوجوانی با بقیه همسالان خودش بازی می کرد، می گفت، می خندید و...

اما به یاد ندارم که از او مکروهی دیده باشم چه رسد به اینکه گناه کبیره از او سر بزند.

زندگی او مانند یک انسان عادی ادامه داشت، اما اگر مدتی با او رفاقت داشتی، متوجه می شدی که او یکی از بندگان خالص درگاه خداست.

منبع:عارفانه ص35

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

چای فروشی و روزی حلال


راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

(شهید احمد علی نیری) مدتی در چای فروشی کار یکی از بستگان کار کرد. احتیاجی به پول نداشت اما می دانست که اهل بیت(ع) بیکاری را بزرگترین خطر برای جوانان معرفی کرده اند.

کار احمد آقا بسته بندی چای بود. آن موقع چای را مخلوط می کردند و در بسته های زرد و قرمز می فروختند.

آخر هفته حقوق می گرفت. همان موقع خمس حقوق را جساب می کرد و سهم سادات را به یکی از سادات مستحق می رساند.

سهم امام را هم غیر مستقیم به حاج آقا حق شناس می داد. البته کار احمد آقا توی چای فروشی زیاد طولانی نشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

روش زندگی شهید احمد علی نیری

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

(شهید احمد علی نیری) به تمام مستحباتی که می شنید عمل می کرد؛ مثلاً به یاد دارم چهل روز جلوی درب خانه را آب و جارو می کرد.

در خانه وقتی می خواست بخوابد به انداختن تشک و یا داشتن تخت و... مقید نبود.

با اینکه در خانه هرچه که می خواست برایش فراهم بود. اما یک پتو برمی داشت و به سادگی هرچه تمام تر می خوابید.

منبع: عارفانه ص 32

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

کتانی

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

خانواده ی آن ها نسبتاً ثروتمند بود. پدرش از خارج از کشور برای او یک کتانی بسیار زیبا آورده بود.

آن موقع اصلاً این چیز ها نبود.. احمد همان شب کتانی را به مسجد آورد و به من نشان داد.

می دانست که خانواده ی ما بضاعت مالی چندانی ندارد. برای همین اصرار داشت که من آن کتانی را بردارم. می گفت من یک کتانی دیگر دارم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

احترام به بچه ها در اخلاق شهید نیری

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

بار ها شده بود که احمد آقا در مسجد برای ما صحبت می کرد و بچه ها یکی یکی به جمع ما وارد می شدند. ایشان با تواضع جلوی پای همه ی این بچه ها بلند می شد و به آن ها احترام می کرد.

خدا می داند که احترام و ادبی که ایشان برای بچه ها قائل بود چقدر در روحیه آن ها تاثیر داشت.

بچه هایی که تشنه محبت بودند با یک مربی ارتباط داشتند که اینگونه برای آن ها احترام قائل بود.

فراموش نمی کنم. احمد آقا هیچ گاه از کار ها و اعمال عرفانی خودش حرفی نمی زد، بلکه با ادب و رفتار خود و دیگران را عامل به دستورات دین می کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری

ادب شهید احمد علی نیری

برای مشاهدۀ پوستر در ابعاد واقعی کلیک  کنید...

راوی: جمعی از دوستان

  شهید احمد علی نیری

احمد آقا ادب را از استاد خود، آیت الله الحق حاج آقا شناس، فراگرفته بود. همیشه در سلام کردن پیشقدم بود. حتی در مقابل بچه های کوچک.

هیچ گاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد. می ترسید کسی که ندارد ببیند و ناراحت شود.

احمد آقا هرچه پول توجیبی می گرفت یا هرچه کار کرده بود را خرج دیگران می کرد. بخصوص کسانی که می دانست مشکل مالی دارند.

منبع : عارفانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید احمد علی نیری