من سعی می کردم که بیشتر با او باشم تا ببینم جه می کند.
اما او رفتارش خیلی عادی بود. مثل بقیه افراد می گفت و می خندید. من فقط می دیدم، وقتی کسی راهی را اشتباه می رفت خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می داد. او امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمی کرد.
فقط زمانی بر افروخته می شد که می دید کسی در جمع غیبت می کند و پشت سر دیگران حرف می زند. در این شرایط دیگر ملاجظۀ بزرگی و کوچکی را نمی کرد. با قاطعیت از شخص غیبت کننده می خواست ادامه ندهد.
ما خودمان حجاب هستیم، بین خودمان و وجه الله، اگر چنانچه کسی فی سبیل الله و در راه خدا این حجاب ها را شکست و آنچه که داشت که عبارت از حیات خودش بود، تقدیم کرد، این مبدأ همه حجاب ها را شکسته است، خود را شکسته است و هر چه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کرده است. ...ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدان مان فاصله ای طولانی را باید بپیماییم. . در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو می نماییم.